ما را ز شب وصل چه حاصل که تو از نـاز
تا باز کنـی بنـد قبا صبـح دمیـدهست
***
زلف مشکین تو یک عمـر تامـل دارد
نتوان سرسری از معنی پیچیده گذشت
***
کشتی عقل فکندیم به دریای شراب
تا ببینیم چه از آب بـرون میآیـد!
***
گفتگـوی کفر و دین آخر به یک جا میکشـد
خواب یک خواب است و باشد مختلف تعبیرها
***
نه دیـن مـا به جا و نه دنیای ما تمـام
از حق گذشتهایم و به باطل نمیرسیم!
***
نیست امروز کسی قابل زنجیر جنون
آخر این سلسله بر گردن ما میافتد!